اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب، پروین است گر چه جز تلخی ز ایام ندید هر چه خواهی، سخنش شیرین است صاحب آن همه گفتار، امروز سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی، این است آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد، مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است خرم آن کس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است